ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻮﻫﺮ ﻭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﺍﻩ ﺑﻴﺎﻓﺘﻨﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻲ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺍﺯ ﺗﻖ ﺗﻖ ﭼﻮﺏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻳﻪ ﺗﻴﻜﻪ ﻻﺳﺘﻴﻚ ﺳﺮ ﭼﻮﺑﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﻲ.
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻻﺳﺘﻴﻚ ﺳﺮ ﭼﻮﺑﺖ ﻣﻲ ﺫﺍﺷﺘﻲ ﺍﻻﻥ ﻣﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻮﺩﻳﻢ.!
موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه و آموزنده ، ،
برچسبها: داستان جالب انگیز , طنز خفن , طنز ایرانی , داستان های کوتاه , ترنم , عشقولانه ها , سالمندان , دندانپزشکی ,
سفارش تلفنی کیک تولد!
مردی برای تولد همسرش به شیرینی فروشی محل تلفن زد تا کیک او را سفارش دهد.
فروشنده پرسید که چه پیغام تبریکی روی کیک بنویسد؟
مرد فکری کرد و گفت بنویسید: با اینکه داری پیرتر میشوی ولی هر روز بهتر میشوی.
فروشنده پرسید چه جوری این پیغام را بنویسد.
مرد گفت:خب، "با اینکه داری پیرتر میشوی" در بالا و "ولی هر روز بهتر میشوی" در پایین.
مهمانی شروع شد، پاسی از شب گذشته بود که کیک ارسال شد .
در جعبه کیک که باز شد مهمانها شوکه شدند ،چون روی کیک نوشته شده بود .
با اینکه داری پیرتر میشوی در بالا ، ولی هر روز بهتر میشوی در پایین!
برچسبها: سفارش تلفنی کیک تولد! , طنز کیک تولد , زیباترین طنزها , طنز ایرانی , جشن تولد , تبریک تولد ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد